عــــــــشق پــــــاک من
تقدیم به تمام کسانی که کسی رو دوسـت دارن....
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط حمید رضا |


گذشت...
حالا،
تو، او، شما
من هم به سلامت
Photo: ‎من، تو، ما
گذشت...
حالا،
تو، او، شما
من هم به سلامت‎
3

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

تمامی مزرعه کافر صدایش میزدند...

گل آفتابگردانی که عاشق باران شده بود...



Photo: ‎تمامی مزرعه کافر صدایش میزدند...
گل آفتابگردانی که عاشق باران شده بود...‎

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

خـــدایـــآ دستم را بگـیـــر

و مــــرآ

بـــه دور دستــ ـهــایی ببـَـــ ــر

کـــه در دسترس هیچ دستی نباشم
 
 


 

Photo: ‎خـــدایـــآ دستم را بگـیـــر ..
و مــــرآ ...
بـــه دور دستــ ـهــایی ببـَـــ ــر ...
کـــه در دسترس هیچ دستی نباشم ...
.
.
sara‎

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

 

Photo: ‎تو به افتادن من خندیدی و من...
تمامِ حواسم به چشمانِ مردمِ شهر بود که عاشقِ خنده هایت نشوند...‎

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

 

Photo: ‎زیرباران خنده هایت دیدنیست...
غنچه ی نازلبت بوسیدنیست...
MAJID‎

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |
Photo
نوشته شده در تاريخ شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |


درگیر توام ، منی که مال توام ، تویی که زندگی ام هستی ، از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی
و تو آغاز من هستی ، این تو هستی که تنها مال من هستی ، کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ،
عشق بی تو هیچ معنایی ندارد!
این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه است ، این
روزهای من است ، مثل آن لحظات در گرو با تو بودن است
تویی که چشمانت مرا عاشق کرده ، منی که اینک دلم بهانه تو را کرده ، تویی که به انتظار
نشسته ای ، منی که آغوشم هوس در میان گرفتنت را کرده…
تشنه ام ، تشنه ی تو را در میان خود گرفتن ، احساس آن لحظه های گرم ، و رفتن به اوج آن
لحظه هایی که با تمام وجود درک میکنم و میدانم مال منی ، تنها مال من، همیشه مال هم!
هیچ چیز جز تو برایم در این دنیا ارزش ندارد ، میخواهم تا زنده ام در کنارت باشم ،
میخواهم تا فرصت باقیست محو نگاه زیبای تو باشم
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم ، میترسم تو نباشی و من تنها بمیرم!
میترسم بخوابم و در خواب هم نبینم تو را ، حسرت شود دیدنت ، باز کنم چشمهایم را و ببینم
دیگر هیچگاه نمیبینمت!
عشق برایم همه لحظه هاست ، از اینجا که بیدارم تا آنجا که خوابم ، و جایی که در آن دنیا
میمانم ، از اینجا که در کنارمی تا آنجا که تو را با خود میبرم و جایی که همیشه در قلبم میمانی!
عشق برایم تویی و صدای نفسهایت ، هیچکس که جز تو برایم عشق نمیشود و تو برایم مثل
هیچکس نمیشوی! تو برایم مثل بارانی ، پر از طراوت و تازگی ، تو برایم مثل این روزهایی
، روزهای پر از عشق و دلدادگی!
از آنجا که خیلی دوستت دارم ، میتوانی از عمق احساسم بفهمی تو آنقدر با ارزشی که چه عاشقانه
میتپد قلبم برایت…
" تقدیم به مهربانم که چشمانش زلال چون آسمان ونگاهش نورانی چون آفتاب و دستانش سخاوت ابر

وکلامش ترنم باران را داراست"

 

 
Photo: ‎درگیر توام ، منی که مال توام ، تویی که زندگی ام هستی ، از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی
و تو آغاز من هستی ، این تو هستی که تنها مال من هستی ، کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ،
عشق بی تو هیچ معنایی ندارد!
این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه است ، این
روزهای من است ، مثل آن لحظات در گرو با تو بودن است
تویی که چشمانت مرا عاشق کرده ، منی که اینک دلم بهانه تو را کرده ، تویی که به انتظار
نشسته ای ، منی که آغوشم هوس در میان گرفتنت را کرده…
تشنه ام ، تشنه ی تو را در میان خود  گرفتن ، احساس آن لحظه های گرم ، و رفتن به اوج آن
لحظه هایی که با تمام وجود درک میکنم و میدانم مال منی ، تنها مال من، همیشه مال هم!
هیچ چیز جز تو برایم در این دنیا ارزش ندارد ، میخواهم تا زنده ام در کنارت باشم ،
میخواهم تا فرصت باقیست محو نگاه زیبای تو باشم
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم ، میترسم تو نباشی و من تنها بمیرم!
میترسم بخوابم و در خواب هم نبینم تو را ، حسرت شود دیدنت ، باز کنم چشمهایم را و ببینم
دیگر هیچگاه نمیبینمت!
عشق برایم همه لحظه هاست ، از اینجا که بیدارم تا آنجا که خوابم ، و جایی که در آن دنیا
میمانم ، از اینجا که در کنارمی تا آنجا که تو را با خود میبرم و جایی که همیشه در قلبم میمانی!
عشق برایم تویی و صدای نفسهایت ، هیچکس که جز تو برایم عشق نمیشود و تو برایم مثل
هیچکس نمیشوی! تو برایم مثل بارانی ، پر از طراوت و تازگی ، تو برایم مثل این روزهایی
، روزهای پر از عشق و دلدادگی!
از آنجا که خیلی دوستت دارم ، میتوانی از عمق احساسم بفهمی تو آنقدر با ارزشی که چه عاشقانه
میتپد قلبم برایت…
" تقدیم به مهربانم که چشمانش زلال چون آسمان ونگاهش نورانی چون آفتاب و دستانش سخاوت ابر
وکلامش ترنم باران را داراست"‎
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

ندگی باید کرد !

 

گاه با یک گل سرخ

 

گاه با یک دل تنگ

 

گاه با سوسوی امیدی کمرنگ

 

زندگی باید کرد !

 

گاه با غزلی از احساس

 

گاه با خوشه ای از عطر گل یاس

 

زندگی باید کرد !

 

گاه با ناب ترین شعر زمان

 

گاه با ساده ترین قصه یک انسان

 

زندگی باید کرد !

 

گاه با سایه ابری سرگردان

 

گاه با هاله ای از سوز پنهان

 

گاه باید روئید

 

از پس آن باران

 

گاه باید خندید

 

بر غمی بی پایان

 

لحظه هایت بی غم ............

 

روزگارت آرام ........ندگی باید کرد !

 

گاه با یک گل سرخ

 

گاه با یک دل تنگ

 

گاه با سوسوی امیدی کمرنگ

 

زندگی باید کرد !

 

 

 

 

 

 

دل نوشته های عاشقانه و عکس های رمانتیک

 




ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

 

بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارند،

بعد چشمشون به یه گردو می افته

دولا میشن تا گردو رو بردارن

الماسه می افته تو شیب زمین

قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره

میدونی چی می مونه؟

یه آدم...،یه دهــــــن بـــاز....،یه گـــــــردوی پـــــوک ....

و یه دنیـــــا حســـــــرت

نوشته شده در تاريخ شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |


من مورچه ای را مسخره میکردم

 که عاشق یک تفاله چای بود خودم را فراموش کردم

که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر میکردم آدمه


نوشته شده در تاريخ شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |


خیلی حیف شد عشق خوبم چرا پیش من نموندی

هدفم یکی شدن بود چرا به اینجا رسوندی

یدفعه شدی غریبه من تلاشم موندنت بود

فاصله گرفتی از من دیگه وقت رفتنت بود

برو هرجا که دلت خواست رفتی عشقم به سلامت

پیش میاد بازم دوباره به کسی دل کنه عادت

برو عشقم به سلامت





نوشته شده در تاريخ جمعه 9 فروردين 1392برچسب:, توسط حمید رضا |

بازم دلم گرفته گریم اختیاری نیست

آخه جز گریه منو کاری نیست

یه عمرِ از محبّت بی نصیبم ای خدا

من غریبم ای خدا چرا جزغصه منو یاری نیست

اگه عشق همینه اگه زندگی اینه

نمیخوام چشمام اون دنیا رو ببینه

از لبهای سردم خنده گریزونه

راز دل خستم هیچکی نمیدونه

بازیچه شدن تا کی؟

دل رو گول زدن تا کی؟

افسردگی تا کی؟

دل به هرکه دادم بی وفایی دیدم

چه رنج هایی که عمری از عشق کشیدم...

بی جواب

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, توسط حمید رضا |

 

سکوت

میدونی بُن بَستِ زِندِگی كُجاست؟ ـــ جايي كه نه حق خواستن داری، نه توان فراموش كردن !

 

دیگه نه بحــث می کنـم... نــه توضیـــح میدم...!

 

 

نه توضـــیح می خوام...و نه دنبال دلیـــل می گـردم...!

 

 

فقط نگاه می کنــم و ســـکوت و...

 

 

فاصلــه می گیــــرم...

 

 

 

روزها از پی هم می آیند و می روند و خاطراتـــــــ کمرنگ و مه آلود می شوند ،

 

اما... بـَــهـــــــار،

تصویر امیــــــد دوباره دیدن تـــــــو را " رَنـــــگـــــــــــ  آمــــیــزیـــ" می کنــــد.

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, توسط حمید رضا |

یه وقتایی دلــــت میسوزه...

یه وقتایی دلت میشـــــکنه...

یه وقتایی دلت میگـــــیره...

اماخدانکنه سه تاش باهم اتفاق بیوفته!!!

چه چـیـزی را به رخ من میکشی؟؟قرارهای عـاشـقـانـه ات را؟دوستی های پـنـهـانـی ات؟

یاحرف های پوچـتـــ ؟؟کدام را؟؟!!تو وفــادارنبودی...امامن پای هـمـه چـی مـونـدم،پـای حـرفـهـا،

قولـهـا وحتی عاشـقـانـه هـایـم...

بگذریم!!راستی؟رقـیـب جدیدت رادیدی؟؟بهانه ی یک عمرحسرت خوردنت راپیداکردم..."ســــیگـــار"

بــوســـــه هایمان راببین و آتــــــش بگیر!!اوبرای من ،وتوبرای هردویمان بــســـــوز!!!

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حمید رضا |

  الهی بمیرم


الهی بمیرم اگه باز ببینم غمی توی چشمات


الهی که باشه برای دل من تمومی دردات

الهی بمیرم واسه اون نگاهت که اینقدر نجیبه

الهی بمیرم واسه اشک چشمات که خیلی غریبه

بمیرم الهی واسه تو واسه تو تو که گریه کردی

تو که لحظه لحظه با من سر میکردی

دیگه گریه بس کن بزار واسه من تمام غماتو

بزار من بیرم که طاقت ندارم ببینم چشاتو


  بمیرم الهی

عکس جدید - عکس عاشقانه - عکس غم انگیز- عکس متحرک -
عکس جالب - عکس زیبا - عکس بازیگران سینما

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حمید رضا |
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حمید رضا |

داستان كوتاه: شکلات تلخ جدید

چشمانش پر بود از نگرانی و ترس
لبانش می لرزید
گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر
- سلام کوچولو …. مامانت کجاست ؟



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حمید رضا |

http://www.pic.iran-forum.ir/images/pkz8vxde97fazidb0aw.jpg

برید ادامه ی مطلب برای خوندن این داستان زیبا.....



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.